جدول جو
جدول جو

معنی حرف نصب - جستجوی لغت در جدول جو

حرف نصب(حَ فِ نَ)
رجوع به حروف ناصبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرف ندا
تصویر حرف ندا
در علوم ادبی و در دستور زبان حرفی که با آن کسی را بخوانند و توجه او را جلب کنند مانند ایا، یا، ای
فرهنگ فارسی عمید
(حَ فِ وَ)
یکی از حروف قافیه است. آن است که روی ّ به آن پیوندد و آن در شعر پارسی الف است و ذال و کاف و ها و یا، و حروف اضافت، و حروف جمع، و حروف مصدر و حروف تصغیر و حروف رابطه و شرح همه در فصل روی ّ گفته آمده است
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جلال الدین بلخی این کلمه را بجای حرف نیوش یعنی سخن شنو آورده است:
حرف گوی و حرف نوش و حرفها
هر سه جان دارند اندر انتها.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نَفْیْ)
رجوع به حروف نافیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نَ)
حرف صفت. اداه توصیف. رجوع به حرف صفت شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نِ بَ)
شمس قیس گوید: الفی است که دراواخر بعضی نعوت فایدۀ نسبت دهد، چنانکه فراخا و درازا و پهنا و باریکا و باشد که نونی درافزایند و گویند فراخنا و درازنا و معنی آن فراخی و درازی است، الاّ آنکه این الفاظ عام تر است و آن خاص تر. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 155). و رجوع به ’آ’ و ’نا’ شود. و نیز در جای دیگر گوید: یائی است که در اواخر اسماء فایدۀ نسبت دهد، چنانکه عراقی و خراسانی و آبی وآتشی و همچنین روشنائی و مردمی و آهستگی و هم راهی وهمشهری. (المعجم ص 188). و رجوع به ’ی’ شود. و نیز همو در زیر عنوان حرف نسبت و تکریر اعداد گوید: گاف والف و نونی است که در اواخر بعضی اسماء معنی نسبت دهد، چنانکه درمگان و گروگان، یعنی آنچه مال شمارند وآنچه گرو را شاید، و چنانکه مادرگان و پدرگان، یعنی آنچه به فرزند رسیده باشد از مادر و پدر و خدایگان، یعنی گماشتۀ خدا بر خلق و رایگان در اصل راه گان بوده است حرف ها به همزۀ ملینه بدل کرده اند و بصورت یاء مینویسند، یعنی آنچه در راه یابند بی بدل عوض (یابی بدل و عوض) و تحمل مشقت کسبی و سعیی و شایگان همچنین در اصل شاه گان بوده است یعنی کاری که بحکم پادشاه کنند بی مزد و منت، چنانکه شهید شاعر گفته است:
مفرمای درویش را شایگان.
و گویند بیگار و شاگار یعنی کار بحکم زور و بیمزد و گنج شایگان یعنی گنجی که شاهان نهاده باشند یا گنجی که لایق شاهان تواند بود و آنچه رشید گفته است:
اشعار پربدایع دوشیزۀ منست
بی شایگان و لیک به از گنج شایگان
یعنی بی قوافی نادرست که حرف روی ّ آن اصلی نباشد و بحکم آنکه شاعر در استعمال حروف جمع چون مردان و زنان و سایر حروف زواید بجای حروف روی ّ چون الف ملکا و شرقا و غربا، و راء رفتار و گفتار، و نون آمدن و رفتن و امثال آن سعی اندیشه و رویتی نبرده است، و به ایراد آن در جمله قوافی صحیح که حروف روی ّآن از اصل کلمه باشد متحکم است آن قوافی را شایگان خواندند، چنانکه ازرقی گفته است:
آن همام دولت عالی جمال دین حق
آن فخار جمع شاهان مفخر سلجوقیان.
و چنانکه خاقانی گفته است:
’باران جود از ابر کف شرقا و غربا ریخته’.
و چنانکه بلفرج گفته است:
’راغها باغ کند یمن قدومت ملکا’.
و چنانکه کمال اسماعیل گفته است:
((ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش)).
و چنانکه انوری گفته است:
تا نگوئی که شعر مختصر است
مختصر نیست چون توئی معنیش.
و گاف و الف و نون چون به اواخر اعداد درآید تکریر عدد فایده دهد، چنانکه دوگان و سه گان و چهارگان به معنی دودو و سه سه و چهارچهار. و هو معنی قوله تعالی مثنی ̍ و ثلاث و رباع. (المعجم صص 175-177)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نِ)
حرف دعا. شمس قیس در عنوان حرف ندا و دعاآرد: الفی است که در اواخر اسامی معنی ندا دهد، چنانکه خداوندا و شاها و جانا. و در اواخر افعال معنی دعا دهد، چنانکه بیایدا، برودا و چنانکه شاعر گوید:
منشیندا از نیکوان جز تو کسی بر جای تو
کم بیندا جز من کسی آن روی شهرآرای تو.
(المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 155).
حرف ندا در پایان اسم درآید و حرف دعا بیشتر پیش از حرف آخر فعل افزوده شود و گاه حرف ندا را حرف دعا نیز خوانند. رجوع به حرف دعا و حروف ندا شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ لَ)
و آن باز است که شمس قیس آنرا بدین نام نامیده گوید: حرف لعب چنانکه حقه باز و عمودباز و زنگ باز و جامه باز. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 169). رجوع به ’باز’ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ نَ صَ)
دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری ماسور و 27هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک، با 500 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بهاروند و بابائی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا